دسته دختران : قهرمان یا شکست خورده

ساخت وبلاگ

فیلم دسته دختران
همین اول کاری با یه جمله روشنش میکنم و بعد ادامه میدم

اثری فمینیستی ، ضد جنگ و البته ضد زن
توی این فیلم چندتا زن وجود داره که تقریباً هیچ کدوم روحیه انقلابی ندارند ، اسلحه دست گرفتند و ظاهراً آموزش نظامی دیدن و میخوان بجنگن اما چراش معلوم نیست ، حتی فرمان پذیری هم براشون معنا نداره ، کمایی رئیسه اما تقریباً هیچ کدوم بهش گوش نمیدن و کار خودشون رو میکنن
برای خودشون دسته یا به قول سیمین جوخه‌ای تشکیل دادند تا به طور مستقل وارد جنگ بشن ، اما مسئله اینه که هیچ کدوم دغدغه انقلاب و جنگ ندارند ، هرکسی برای فرار از چیزی یا جستجوی چیزی به این دسته ملحق شده
یگانه کمایی ( سردسته ) برای فرار از داغ از دست رفتن بچه هاش و شاید فرار از زندگی ، وجیهه برای فرار از شوهر الکلی لاابالی‌ش ، دکتر به دنبال نامزدشه ، سیمین هم اصلا معلوم نیست دقیقاً دنبال چیه ( بیشتر به دنبال فریاد و اعتراض )
هر کدومشون هم وسط راه به دنبال خواسته‌‌ای ، از گروه جدا میشن
از تفکر مذهبی انقلابی حاکم بر افراد اون زمان هم چیز زیادی به چشم نمیاد
مورد اول : سیمینی که رو در دروی خانوادش وامیسته و عاق میشه ، همیشه موهاش بیرونه و مثل طرفداران ززآ در مقابل حجاب مقاومت میکنه و در آخر هم اون ها رو با موزر میزنه ( دقیقاً حرکت پیروان جنبش ززآ ) وقتی هم همرزمش زخمی میشه دنبال پارچه نمیگرده و اولین چیزی که به ذهنش میاد روسری‌ش هست ، یعنی این دختر اصلا حجاب براش مهم نیست
نکته : این شخصیت دقیقاً نماد زن،زندگی،آزادیه

مورد دوم : پسر بسیجی فیلم که در حال فرار از نبرده و با جمله تغییر موقعیت ، فرارش رو توجیه میکنه وقتی هم چشمش میوفته به چندتا زن شروع میکنه انداز برانداز کردن و ارتباط گرفتن با دختر و ناموس اونم میون آتش توپ و خمپاره و گلوله
بعد هم با خالی بندی و دروغِ تعمیر لاشه تانک خودش رو شیرین میکنه
این پسر انگیزه‌ش از ادامه جنگیدن ، کم نیاوردن از دسته دختران و البته همراهی با سیمینه که همون اول چشمش اون رو گرفته
مدام هم که در حال تلاش برای فراره
نکته : این تصویر از بسیجی رزمنده دفاع مقدس ، یه تصویر تلخ و دروغین و آبروریزه ، من نمیگم توی جنگ از این جور آدم ها نبود ، اما نمیشه به خاطر یه سیب لک دار ، آبروی یه باغ سیب رو خدشه دار کرد

حالا چرا میگم این فیلم اثری ضد زن محسوب میشه ؟
چون این زن ها ، دغدغه دفاع از میهن یا انقلاب ندارن ، فقط برای فرار از ترس ها و مصیبت هاشون پا به این دسته گذاشتن ، زنانی که تعلقات‌شون از هرچیزی بالاتره و در این معامله تعلق و وابستگی رو انتخاب میکنن ، تا جایی که مرضیه به خاطر جنازه اون دختر بچه جدا میشه ، وجیهه به خاطر شوهر ، دکتر به خاطر نامزد

یعنی میگن ما زن ها تا حالا به خاطر تعلقات‌مون مونده بودیم ، از اینجا به بعد به ما ربطی نداره
آخرش هم از این دسته دخترانی که قراره قهرمان باشن ، فقط دو نفری که تعلق و امید به زندگی آنچنانی ندارند ، میمونن و مأموریت رسوندن مهمات رو به پایان میرسونن
توی این فیلم ردی از بازیگر مرد برای مردان جنگ پیدا نمیشه ، اون چندتایی هم که هستن در حال فرارند ( شوهر کمایی ، شوهر وجیهه ، جوون بسیجی و ...) تنها از تکاوران ارتش در قالب جمله یادی میشه و اینجاست که فیلم فاز فمینیستی میگیره
به غیر از چندتا صحنه ، اثری از جنگ مستقیم و رزمنده ها وجود نداره ، نمیدونم چرا این وسط فرمانده‌ رزمنده ها هم لخته و لباسی به تنش نیست

به قول یه بنده خدا ، جنگ رو درست نشون بدیم ، نه درشت

نمیشه حضور زن در جبهه رو منکر شد ، زنان تدارکاتی و امدادگر زیادی بودن که شجاعانه حتی تا خط مقدم هم پیش میرفتن اما نه به این شکل آشفته و پریشون و بی‌هدف
که هرجا هم دلشون خواست وارد بشن و هرکاری دلشون خواست بکنن و هرجا هم که پای تعلق و وابستگی به وجود اومد ، خالی کنن و برن ، در واقع به جای زنان قهرمان ، زنانی شکست خورده و آشفته به نمایش گذاشتن


شهیدان زنده اند...
ما را در سایت شهیدان زنده اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamedch1973 بازدید : 45 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:30