لطف مجدد ، دیدار دوباره

باورم نمیشد ،اما دوباره دیداری حاصل شد ،خیلی وقت بود این بچه ها سراغی ازم نمیگرفتن 

فکر میکردم منو یادشون رفته اما معرفت شون گل کرد و به عیادتم اومدن

بعد از مدت ها دوباره اومدن پیشم ،همون نیروهای ماورایی که قبلاََ هم میومدن ( اجنّه )
یه تصاویر عجیب و غریب و ترسناک که اولش عادیه و بعد ترسش شروع میشه و سرایت میکنه به تمام وجودت
یه حدی که وقتی از خواب بیدار میشی تا لحظاتی توی شوکی و از همه چی میترسی
با واهمه به اطرافت نگاه میکنی تا ببینی چه خبره ،بعدش هم که دیگه خوابت نمیبره

هرموقع هم میاند ،تمام اون روز ناخوش میشم