یه افسانه هست که میگه وقتی خدا داشت به همه حیوون ها رنگ میداد ،کلاغ آخر از همه رسید و نصیبش شد سیاهی
گفت حاجی چرا طاووس هزار رنگ ؟ ببین طوطی چه خوش رنگ ،پس چرا به ما که رسید وا رسید ؟
فرشته ی رنگ ها میگه دیر رسیدی ،یا سیاهی یا هیچی
کلاغ هم رضا داد به یه عمر شب رنگی
ولی کلاغ جان دمت گرم که سیاه موندی و رنگ عوض نکردی ،که اگر رنگ عوض میکردی میشدی خوش نشین
روی دست یه پادشاهی ،توی خونه یه اشرافی و بقیه امکانات رفاهی
اما سیاه بودنت ، شد سند آزاد بودنت
برچسب : نویسنده : hamedch1973 بازدید : 80