الحمدلله شدم کربلایی (4)

ساخت وبلاگ

مأموران عراقی آدم های نچسبی بودند که شکل و شمایل نظامیان واقعی را نداشتند (اصولا نظامی ها نیروهای ورزیده و با صلابتی اند ) ،عراقی ها قریب به اتفاق درگیر چاقی و چاقی مفرط هستند اما به گمانم چون یک موج عمومی ست کسی به دنبال لاغری یا غذاهای مناسب تر نیست
 به محض ورود به گیت ایران کلی خوش آمد گفتند و پذیرایی مان کردند ،تا چشمم به مرزبان های ایرانی افتاد جان گرفتم ،پس از هشت روز سر و کله زدن با آدم هایی که حرفت را نمیفهمند دیدن کسانی که به زبان خودت حرف میزنند ،انرژی خاصی به آدم میدهد
در گیت ایران پزشکانی هم برای معاینه مستقر بودند اما چون میخواستم هرچه زودتر به خانه برسم رفتم ،اگر چه آنجا علائم زیادی نداشتم و در خانه منهدم شد
قسمت غم انگیز ، عکس شهدای مرزبانِ مرز خسروی بود که همه برای امسال تاریخ زده شده بود ،یکی شان همین بیست روز پیش به شهادت رسیده بود
در جاده خانقینِ عراق به خسروی هر پانصد متر چند سرباز و یک تیربار مستقر بود و جز در روز کسی حق عبور و مرور نداشت ،با همه این تلاش ها بازهم مرزبانی برای حفظ امنیت از جان و از تقدیم شهدا دریغ نمیکند
پس از گذراندن گیت ها با اتوبوس واحدهای مستقر ، به نزدیک قصر شیرین و بعد خود قصر شیرین و نهایتاََ کرمانشاه رفتیم

شهیدان زنده اند...
ما را در سایت شهیدان زنده اند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamedch1973 بازدید : 83 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:33